سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله در مورد بیو مکانیک در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد بیو مکانیک در pdf دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد بیو مکانیک در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بیو مکانیک در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد بیو مکانیک در pdf :

بیومکانیک1 واژهای مرکب از bio به معنی: (زیست و زندگانی) و mechanic به معنی: (افزارگر) یا کارکننده یا ابزار یا به عبارتی تعمیرکار است که به معنی: (توانمندی بدنی در جهت نشان دادن هستی چیزهاست.) یا به عبارتی «بیومکانیک» واژهای مرکب، تشکیل یافته از دو کلمه: (بیو) به

معنی: طبیعت و (مکانیک) به معنی: عمل و کارکرد یک ماشین است. این واژه در جمع به معنی «طبیعت عمل» است. بیومکانیک نوعی «ریاضت و زیباییشناسی فیزیکی» است که سعی دارد تا به طبیعت عمل یا در واقع همان «ریشه چیزها» دست یابد. بیومکانیک یعنی عمل نهفته و خلاصهشده برگرفته از هستی «چیزها». هر پدیدهای در هستی، یک «چیز» محسوب میشود؛ پس میتوان به کمک تلاشی ریاضتگونه و بدنی «چیستی» یا «ماهیت» آن را متجلی کرد. تجلّی فیزیکی و قابل دیدن که بیشباهت به گونهای پانتومیم2 و آکروبات3 نیست؛ اما فرقی اساسی دارد. برای مثال، نشان دادن یک فقیر با لباس و ادا بر صحنه، کاری است که همه میکنند؛ اما عینیتِ

«فقر» بر صحنه بدون لباس و وسایل و ابزار صحنهای و فقط بر اساس کشش عضلات و درهم تنیدگی اندامها و ترکیب با انداموارههای دیگر با فریاد و تنفس که آرزوی «جولیان و بک» در آمریکا; و «مایر هولد» در روسیه یا «ریچارد شخنر» و گروه بازیگران نیویورکیاش و یا «یرژی گروتفسکی» در لهستان بود؛ با همه تفاوتهای دیدگاهی، چیزی است که آرزو و انداموارههای زیباییشناسی تصویری و به دور از حرّافی را تشکیل میدهد؛ اما چه فرقی میان آکروبات و بیومکانیک وجود دارد؟

بیومکانیک اعمالی است؛ خلاصهشده و در نهایت دقت و کنترل که هدفش «انتقال معنی یک احساس» یا «بیان احساسی نهفته در صحنه» است. حال آنکه آکروبات، اعمالی است: خلاصهشده و در نهایت دقت و سرعت و کنترل که هدفش جلب «توجه» است و نه خلق معنی خاص. هیچ معنی برتری برای آکروبات جز اینکه «ببین من چه میکنم!» یا «تو که نمیتونی این کار رو بکنی!» وجود ندارد. حال آنکه هر حرکت در تئاتر، بیومکانیک و شیوه بازیگری آن دارای «معنی» است. یا «یک معنی نهفته» یا «چندین معنی همسان» یا «اَبَرمعنی» که هدف بیومکانیک رسیدن به همین «ابرمعنی» است. «معنی» در بیومکانیک آن است که هر حرکت یک «تفسیر» از «احساس» را انتقال میدهد. همچنان که در تئاتر «کاتاکالی»4 هندوستان «مودرا» یا حرکت انگشتها در هر ترکیب انگشت یا حرکت آن، یک «بیان خاص» محسوب میشود. «ابرمعنی» تفسیرهای گوناگون را نهایی میکند و حالتی را ایجاد میکند که در عین حال که بیانگر موضوع است چیزهای دیگری را نیز، بیان میکند که در «صورت حرکت» به ظاهر «نمایان» نیست اما کاملاً دریافت میشود. اکنون باید پرسید که فرق عمل پانتومیم با بیومکانیک چیست؟
پانتومیم «حالت» را «تشریح» میکند یعنی دقیقاً نشان میدهد که یک پروانه در حال پریدن است؛ اما عملِ بامعنی در بیومکانیک دارای یکسری عمل است که متأثر از یک کنش واحد، عمل میکنند یعنی در اوج سادگی و انعطاف «احساس» و «اندیشه» مورد نظر را «تداعی» میکنند نه آنکه تصویری از چیز مورد نظر را خلق کنند؛ بلکه اندیشه و احساس را به شکل فیزیکی، تجسّم میبخشد بیآنک

 

ه سعی در «عینیت» آن «چیز» داشته باشد برای مثال، مردی که با خبر مسرّتبخش روبهرو میشود در پانتومیم سعی میکند دستها و چهرهاش را باز کند و ادای خوشحالی را درآورد اما در نگاه کنشی همان مرد بر صندلی ولو میشود و دود سیگارش را به طرف سقف فوت میکند یا رفتاری مشابه یا غیر آنکه در ظاهر نشاندهنده صورت عینی خوشحالی نیست اما در جای خود این معنی مثالی را ادا میکند.5 به عبارتی دیگر همانگونه که در نشانهشناسی «دوسوسور» مطرح میشود اگر عمل «دست دادن» در پانتومیم یک نشانه ساده از دوستی است به این معنی که «دست دادن» یک «آیکون» (نشانه) یا عمل ساده فیزیکی است و «نشانه دوستی» بودن این عمل یک «ایندیکس» یا تمثیل است یعنی یک معنی درونی نهفته در عمل دست دادن وجود دارد اما اینکه این حرکت و درونمایه آن به معنی همزیستی و وفاداری است یک «سمبل» محسوب میشود که در خود عمل دست دیده نمیشود اما هست. بیومکانیک نیز به لحاظ رفتارِ زیباییشناسانه، خود را از ح

د یک «آیکون» (نشانه) بیرون میآورد و سعی در تمثیلی شدن دارد. یعنی باید اندیشید تا فهمید.
همانطور که سه گونه نشانه در برقراری ارتباط وجود دارد سه گونه عمل نیز در صحنه وجود دارد که اساس بیومکانیک بر عمل نوع سوم استوار است. یعنی کُنش یا (ACTONT).
بیومکانیک در اساس استوار بر ACTION یا (عمل) بنیان نهاده شده است. بیومکانیک مجموعه اعمال کنشی است. اما تقسیم اعمال صحنه به شرح زیر است:
1ـ (Action objective)
2ـ (Action Subjective)
3ـ (Action Actont)
Objective یا همان «عمل عینی» بلاواسطه بر صحنه است؛ مثل دست دادن و نشستن و برخاستن و یا هر عمل ریز و درشت دیگر که قابل رؤیت و دیدن باشد که حتی شامل یک پلک زدن یا دَم و بازدم نیز میشود.
Subjective یا همان «عمل ذهنی» که ریشه اعمال Objective یا عینی است. علتی است که باعث میشود بازیگر به جای آنکه لیوان را با دست چپ بگیرد، با دست دیگر بلند کند. یا سیگار را به گونهای خاص، روشن و دود کند یا با حالتی خاص بنشیند و; از اینرو همه صحنه مملو از واقعیات عینی6 است که متأثر و منشعب از حقایق ذهنی7 میباشد. بیومکانیک این چرایی را با تمام وجود استفاده و پیروی میکند و این نوع از عمل که مهمترین نوع عمل در شیوه بیومکانیک است به «Actont» یا «ابرعمل» یا همان «کنش» معروف است.
اکنون کنش چیست و نوع استفاده بیومکانیک از کنش چگونه است؟
کنش، معادل با «انگیزش»8 در مباحث روانشناسی و زیستشناسی است.
در روانشناسی و زیستشناسی برای مثال: «انگیزه» «تشنگی» باعث ایجاد فعالیت و تکاپوی فیزیکی فرد یا موجودِ تشنه برای رسیدن به «آب» میشود؛ اما «انگیزش» یا دلیلی که «انگیزه» را ایجاد میکند چیست؟ در چند جمله میتوان گفت: کمبود آب و املاح بدن «انگیزشِ» «انگیزه» تشنگی است و تشنگی، انگیزه تکاپوی موجودِ تشنه برای رسیدن به آب است. بنا بر همین مثال:

هر عملی عینی، دارای ریشه یا انگیزشی، ذهنی است؛ اما این ذهنیت چگونه شکل پذیرفته و چه حال و هوایی دارد، چرا افراد دارای یک موقعیت بهخصوص یک عکسالعمل کُلی مشابه دارند؛ اما در زمانی دیگر همان افراد در روبهرویی با همان موقعیت، رفتاری دیگر، نشان میدهند؟ به راستی چرا؟ پاسخ در «کنش» نهفته است. کنش، عملی فراگیر است که مانند فضایی غالب، اعمال ذهنی و

عینی را کنترل میکند. کنش یک فضاست. زمینهای است که «موجود» یا «چیز» و اعمال و ذهنیت او را وادار به گزینش فلان عمل و گفتار و رفتار و واکنش میکند، کنش سبب متشخص شدن اعمال و شخصیت میشود به این معنی که; اگر شخص قرار است نگاهی به موضوعی بیندازد تنها به یک حالت خاص این کار را میکند به همین دلیل است که بازیگری کنشگرای «جیمز دین» یا «مارلون براندو»، «آلک گینس»، «مایکل کین»، «رابرت دونیرو»، «سرلارنس اولویه» و; در هر نقش آنچنان متفاوت ـ و البته قاطع ـ و ویژه است که گویی هیچکس دیگر قادر به ایفای آن نقش بهخصوص، جز همان بازیگر بهخصوص نیست.
بیومکانیک گونهای بازیگری منحصربهفرد است که فقط بازیگران توانمند تئاتر میتوانند از عهده آن برآیند. شیوهای قدرتمند است که کارگردان و بازیگر را قادر میسازد تا هر آنچه را که در اندیشه زیباییشناسانه و رؤیاهای هنری خود، طرحریزی کردهاند عینیت صحنهای ببخشند. به لحاظ فلسفه کارکردی بیومکانیک تنها شیوهای برای خودنمایی و چالشهای فیزیکی بازیگران نیست، بلکه شیوهای ناگزیر و لازم است؛ البته انتخاب آن توسط کسانی صورت میپذیرد که چیزی بیش از الفبای

تئاتر میدانند همچنان که «ریشارد شیسلاک» بازیگر بزرگ و همیشه جاویدان تئاتر لهستان از کارگردانش «یرژی گروتفسکی» میخواهد تا طراحان لباس و صحنه را از حواشی اندامش دور کند و عریان بر صحنه حاضر شود چرا که او بعد از «هجده سال» تربیت و استفاده از عضلات و اندامش قادر شده بود همه آنچه را که لازمه بیان دراماتیک و ادای تم نمایش بود باز بنمایاند بیآنکه کلامی

گفته شود یا طراحی صحنه آنچنانی و لباس خاصی فضا را پردازش کند. به همین دلیل «ریشارد شیسلاک» و «یرژی گروتفسکی» به این نتیجه میرسند که از صحنهپردازیهای سکوی بلند و دارای ارتفاع، استفاده نکنند و تماشاچی را دقیقاً همسطح کف صحنه با اندام بازیگر و با فاصله بسیار نزدیک قرار دهند یا آنکه جایگاه تماشاچی را چنان دستخوش تغییر کنند که به جای چهره بازیگر

ان تنها اندام ایشان در معرض دید باشد به همین دلیل همانند برخی سالنهای تشییع جسد دانشکدههای پزشکی تماشاچی را وادار کردند تا از بالا به اندامواره بازیگران نگاه کند. آنچه بیش از هر چیز درباره شناخت بیومکانیک اهمیت دارد شناخت الزام و فلسفه پیدایی بیومکانیک و چرایی آن است. بیتردید عدم شناخت ما از ریشه پدیده، باعث میشود که مانند کوهنوردی باشیم که با هلیکوپتر بر فراز رشته کوههای آلپ به پرواز درآمده و پا در هوا ادعای فتح و صعود داشته باشیم؛ اما اگر ما را بر قُله «اورست» هم پیاده کنند بیتردید از سرما و کمبود اکسیژن خواهیم مُرد. پس مهمترین اصل در هر کاری شناخت فلسفه و تداوم آن است. اما فلسفه بیومکانیک چیست؟
بیومکانیک آنگاه مطرح میشود که «زبان» دیگر کارکرد زیباییشناسانه و عملی خود را از دست میدهد؛ یا آنچنان رساننده نیست همچنان که «مایر هولد»9 سرسختانه و بهحق بر آن بود که «ناتورالیسم»10؛ به شکلی محسوس خستهکننده شده و تماشاچی امروز بیشتر مایل به دیدن است تا شنیدن. «هارولد پینتر»11 به شکل کاملی بر لزوم دیدن تأکید میکند و بیان میدارد که: «دو گونه سکوت وجود دارد، سکوتی که در بیکلامی مطرح است و دیگر هنگامی است که بارانی از کلمات سرازیر میشود.»
بیومکانیک، گونهای زبان است که علاوه بر رسایی و تنوع، سرشار از زیباییشناسی توأم با حرکت و فراگیر است؛ یک اثر بیومکانیک عملاً جدای از نیاز به ترجمه، خود را ترجمه میکند و بیننده (تماشاچی) خود درمییابد که چه روی میدهد. «رویداد»12 زبان اصلی بیومکانیک است. همچنان که «گروتفسکی» ابتدا در مدرسه تئاتر «اُپول»13 به آموختن شیوه سنتی پرداخت اما به مانند «مایر هولد» خیلی زود از این شیوههای کلاسیک گریزان شد.
گروتفسکی به جای قرائت یک مکتوب به نام نمایشنامه اصل را بر خوانش دوباره متن نهاد و روی به روانشناسی و فنولوژی آورد که علم شناخت و کارکرد زبان بود، او حتی مقوله انسانشناسی و حرکت را در سرلوحه کار خود قرار داد و تا آنجا پیش رفت که به گونهای بازیگری ناب میاندیشید یعنی «بازیگر آرکیتیپ»14 که به معنی نمونه و تیپ و الگویی از یک موجود کنشگرای با روحیهای بسیار طبیعی و به دور از هیاهوی امروزین بود، این موجود کهنالگویی میتوانست به هر شکل و حالتی درآید، گویی بازیگر ماده اولیه مجسمهسازی است که میتوان آن را به هر طریق شکل داد.
او همانند مایر هولد خواستار رهایی جسم از هیجانات روزمره و گونهای شادزیستی بازیگر بود. زبان بازیگران بیومکانیک زبانی بَدَوی، انسانی، طبیعی و بسیار وحشی است. اگر لحظهای طبیعی است، لحظهای بعد به آواز یا مرثیهای ختم میشود و در آنی دیگر آوا و صوتی است که گویی خلاصه

چندین حالت روانی صحنه است، همچنان که گروه بازیگران «تئاتر زنده»15ی جولیان بک16 و جودیت مالینا17 همسرش رفتار میکردند. مثلاً با هم «وز وز»18 میکردند و صدایشان هر لحظه بالاتر میرفت، صدایی شبیه به مزرعهای پر از زنبورهای عسل در هنگامه ظهر که دارند عسل تهیه میکنند.
اما چند لحظه بعد متوجه میشویم که این وز وز زنبورهای زیبای عسل نیست بلکه صدای هجوم بمبافکنهای آلمانی و نزدیک شدن آنها به منطقه است. زبان در بیومکانیک دچار دگرگونیهای فراوانی میشود که قطعاً الزامی است همچنان که «ریشارد چیشلاک»19 عمل میکند و به جای فریاد

کشیدن و ادای زجر درآوردن فقط به باز کردن دهان ـ به شکل بسیار غلوشده و برآوردن یک آوای حلقی ساده شبیه قورت دادن آب دهان آن هم با دهان باز ـ میپردازد و این تأثیری به مراتب دهشتناکتر از جیغ و داد بر صحنه دارد. جایی گفتیم که آکروبات، کاری میکند که به ما نشان دهد «ما نمیتوانیم تقلیدش کنیم.»
«ریشارد شیسلاک» هم، در ایفای نقشهایش چنان بکر و دستنیافتنی عمل میکرد که همان ادعای آکروبات را سر میداد اما در پاسخ به سؤال پرسشگران متعدد که، شما چگونه اینگونه بازی کردهاید؟ میگفت: «من یادم نمیآید که بازی کرده باشم.» بله! بازیگران بیومکانیک گویا عبادت میکنند، ایشان خود را رها میسازد، همه ارگانیسم ایشان بدون تنش عمل میکند به همین دلیل است که گروتفسکی به بازیگر بهعنوان زبان صحنه نگاه میکند و از او میخواهد که خودش را بیدلیل خسته نکند بلکه میخواهد هدفمند باشد و عشق بورزد و مناسکی را به اجرا بگذارد. به همین دلیل او بازیگرانش را به صحرا یا جایی دور بدون حضور مردم میبرد و از ایشان میخواست تا با دستهای خویش زمین را بِکنند و آب را بیرون بکشند، با خاک آجر و خشت بسازند و یک صحنه تئاتر را در میان بیابان «با هم» بسازند.
وقتی که آماده میشد به ایشان چیزی نمیگفت چرا که آنها دیگر میدانستند صحنه یعنی چه! چرا که خود آن را ساخته بودند درست در این لحظه که همه چیز آماده بود بیهیچ عذری از بازیگرانش میخواست تا از ساختهشان که مدتها برای ساختش عرق ریختهاند دل بکنند و باز گردند، گویی هیچ چیزی وجود نداشته است و این غربتها و ساختنها و گذشتنها از بازیگران گروتفسکی آدمهایی به واقع خلاق، سختکوش و «ایثارگر» ساخت تا بتوانند بخش مهمی از تاریخ تئاتر دنیا را رقم بزنند؛ و زبان در این ساختنها و عرق ریختنها به شکلی خودانگیخته به تنفس، شعر، بیقافیهگی و شاعرانگی منقطع شدن و سکوت میرسید.
همانند آجرهای همان صحنه که ساختهاند. اینگونه بود که گروتفسکی دریافته بود که هر قوم، نوع خاصی از منشأ اصوات را داراست .آفریقاییها از ته حلق صحبت میکردند، لبهای کلفت و سنگین، باعث آن بود، سوراخهای پهن بینی که عمل یک خنککننده هوا و هواکش طبیعی را در گرمای آفریقا بازی میکرد به میزان زیادی در تنفس آفریقاییها نقش بازی میکرد و گروتفسکی و بازیگرانش دریافتند که چه دنیای صوتی عجیبی در باد دادن پرههای بینی و عدم استفاده از لبها و حلق آوایی وجود دارد یک بازیگر بیومکانیک عملاً یک اورگانیسم صوتی قوی است.
بازیگران بیومکانیک همانند بازیگران تئاتر «اپرای پکن» از شکم و دیافراگم تنفس میکردند تا پایداری تنفسی، جهت فعالیتهای سخت بدنی را داشته باشند. اینجا بود که همآوا با «آنتوان آرتو»20 به شکلی آیینی و جادویی از حرکت و آواها و اصوات دست یافت. دیگر واژگان همان کارکرد را که پیشتر در تئاتر سنتی داشتند از کف داده بودند اکنون یک «صوت» همه صفحه نمایشنامه را، ادا میکرد! او به گونهای آزمایشگاه، دست یافته بود که موضوع و هدفش بازیگر است این بازیگر عملاً

 

همان تماشاچی هم، محسوب میشد.
او نظارهگر خویش است و برای رسیدن به این منظور تمرینهای سخت و کاربردی «یوگا»؛ که بازیگران را متوجه حضور جسمانی و فضایی که اشغال میکنند، تجویز کرد چراکه یک «یوگیست» علاوه بر آنکه به خود اشراف دارد، دو پاره میشود و خود را نیز میبیند و این اشراف به خود و همچنین خود را دیدن و همانند تماشاچی، نظارهگر خود شدن غایت «گروتفسکی» به حساب میآید.
«یوگا» عملی است بسیار کمککننده و به قول «آنتوان آرتو»: «تئاتر برای من عمل است.» همچنان که آرتو از کلمه برای بار واقعی آنها، استفاده میکرد نه برای ارزش معنایی، و معتقد بود کلمه تنها یک انگیزه عمل میتواند باشد نه هدفِ زبان! به همین دلیل واقعگرایی در اجراهای بیومکانیک تا حدود زیادی جای خود را به «نمادگرایی» میدهد؛ البته این «نمادگرایی» نیز آنچنان دستخوش چالش میشود که خود به گونهای دیگر رفتار میکند.
بر همین اساس مایر هولد در سال 1913 کتاب «تئاتر» را نوشت و در سال 1920 «نظریه بیومکانیک» را پرداخت کرد. در روش و نظریه بیومکانیک «مایر هولد» بدن انسان یک موجود شبیه به «آدم ماشینی روحمدار» فرض میشود. این آدم ماشینی دارای روح، همانند یک ماشین تمامعیار است با این تفاوت که اندامها و عضلات نقش پیستونها و اهرمها را بازی میکند. بازیگر در این تعریف یک «مرتاض تمامعیار» است که این نظریه از نظریه روانشناسی «پاوولف»21 دانشمند و روانشناس روسی آبشخور میگرفت که معتقد بود:
«بازیگر (انسان) باید بتواند به محرکها پاسخ دهد.» که منظور از پاسخ به محرک یک پاسخ آنی و دقیق است که نشاندهنده منشأ تحریک باشد یعنی ریشه تحریک را بازنمون سازد؛ البته این بازنمون به شکل واقعگرایانه نیست بلکه ترکیبی از بازنمون و بازتابهای عضلانی، صوتی و آناتومیک است.
بازیگر علاوه بر ورزشکاری چیرهدست، آکروباتیستی قهار و «انسان ماشینی» با انرژی فوقالعاده و شعوری بسیار بالا و روحی آزاد است.
بیومکانیک اندامواره ژیمناستیک، تردستی آکروبات انعطاف یوگیستها و توانایی بازی کردن را، در هم میخواست و برای رسیدن به چنین ترکیب فوقالعادهای سه مرحله را پیشنهاد میکرد:
نخست آنکه همانند یک مراسم آیینی برای انجام حرکت باید «آماده» شویم.
سپس آن حرکت را انجام میدهیم، این حرکت بسیار پالوده و استیلیزه است و از میان هزاران حرکت ممکن انتخاب شده و مورد دقت قرار گرفته است. و در نهایت عکسالعمل آن حرکت انجامشده را نشان میدهیم عکسالعملی که باز هم از میان هزار عکسالعمل ممکن انتخاب شده و مورد دقت قرار گرفته است.
اما همه این فرایند در گونهای زیباییشناسی غیر واقعگرایانه، صورت کامل میپذیرد.
هدف این است که همه چیز منضبط شود و در آنِ واحد هماهنگی یابد چرا که قصد آن است که احساسات و عضلات و اندامواره بازیگر به هماهنگی و نظم و توازنی کامل دست یابد و منظور از توازن «قرینگی صرف» نیست بلکه توانایی در برقرار ساختن اندام با احساس در جهت تم (موضوعِ) عمل است.
به همین دلیل است که مایر هولد کار بازیگر را شبیه به کارگران ساختمان میدانست که آجرها را با نواخت حسابشده، شمرده شمرده و با ریتم دقیق برای ساخت دیواری بلند پرتاب میکنند و همزمان آوازهای خاص خودشان را میخوانند و این آوازها گاهی در فشار پرتاب یک آجر به حالت خاصی تغییر مییافت. این نظریه مایر هولد را با نظریه ساخت صحنه در بیابان گروتفسکی میتوان از بسیاری جهات مقایسه کرد.

بیومکانیک ورزشی و بازی های جام جهانی فوتبال
هنگام تماشای مسابقات فوتبال جام جهانی از تلویزیون، می بینید که یک بازیکن با موفقیت یک ضربه برگردان را به زیبایی تمام به ثمر می رساند و در پی آن فریاد شادی هزاران تماشاگر به آسمان بلند می شود. ظاهرا تکنیک مورد استفاده او بسیار پیچیده است. او بالا تنه خود را به عقب باز کرده، دست خود را روی زمین می گذارد و با پرتاب ناگهانی پای خود به سوی توپ، آن را با روی پا به قعر دروازه حریف می فرستد. سپس در حالی که خودش چگونگی به ثمر رسیدن گل را به چشم ندیده، و تنها با احساسی که از گیرنده های درونی مفاصلش دریافت می کند، در یک لحظه، با نگاهی به سوی دروازه و در حالی که از روی زمین بلند می شود ، به بازیکنان داخل زمین نگاه می کند. او با شنیدن فریاد شادی تماشاگران از به ثمر رسیدن ضربه اش مطمئن می شود. با خود می اندیشید او چگونه می تواند با این روش عجیب به توپ ضربه بزند و خودش کم ترین آسیبی نبیند؟!
بیومکانیک حرکات ورزشی علمی است که می تواند اطلاعاتی را در پاسخ به این گونه سوالات درباره حرکات انسان در اختیارتان قرار دهد. اما بیومکانیک چیست؟ واژه بیومکانیک را می توان به دو بخش تقسیم کرد: پیشوند بیو و ریشه کلمه مکانیک. پیشوند بیو نمایانگر این است که بیو مکانیک در ارتباط با سیستم های زنده یا بیولوژیکی ( زیست شناختی) است. ریشه مکانیک نیز نشاندهنده این است که بیومکانیک با تجزیه نیروها و اثرات آن ها ارتباط دارد. بنابراین می توان بیومکانیک را به عنوان مطالعه ساختار و عملکرد سیستم های بیولوژیکی با استفاده از روش های مکانیکی تعریف کرد؛ و بالاخره بیومکانیک ورزشی را با عنوان مطالعه نیروها و اثرات آن ها بر انسان در ورزش و تمرین تعریف می کنیم.
هدف اصلی بیومکانیک ورزش و تمرین، بهبود اجرا در تمرینات یا در مسابقات ورزشی است. هدف دوم آن جلوگیری از آسیب دیدگی و توانبخشی است که می تواند جزئی از هدف اصلی بیومکانیک نیز در نظر گرفته شود:

الف – بهبود اجرا در تمرینات یا در مسابقات ورزشی
1- بهبود اجرا
متداول ترین روش برای بهبود اجرا در بسیاری از ورزش ها، اصلاح تکنیک ورزشکار است. این عمل به دو روش امکان پذیر است. در روش اول مربیان ورزشی روش های کیفی تجزیه و تحلیل بیومکانیکی را در امر آموزش و مربیگری روزانه خود به کار می بندند تا موجب اصلاح تکنیک ورزشکاران شوند. در روش دوم یک محقق بیومکانیک ورزشی، روش های کمّی تجزیه و تحلیل بیومکانیکی را برای یافتن تکنیک های جدید به کار می برد، که این روش ها بعدا به معلمان و مربیان انتقال می یابد تا از آن ها استفاده کنند.
برای مثال فرض کنید به عنوان یک مربی می بینید که یکی از ورزشکاران شما در رشته فوتبال، هنگام تکمیل اجرای ضربه کرنر و ارسال توپ به روی دروازه، و در صورت امکان وارد کردن آن به داخل دروازه، مشکل دارد. ممکن است برای کمک به تکمیل موفقیت آمیز این تکلیف،4 پیشنهاد به او بدهید:
1- پای ضربه خود را بیشتر به عقب ببرد.
2- با قدرت و سرعت تمام پای ضربه خود را به جلو پرتاب کند.
3- به کنار توپ ضربه بزند.
4- پس از اجرای ضربه، پای خود را به سمت مخالف ادامه حرکت دهد.
این پیشنهادات منجر به اجرای بهتر ورزشکار می شوند، زیرا منطبق بر اصول بیومکانیکی هستند. موارد 1 و 2 موجب می شوند تا پای ورزشکار بدون آسیب دیدگی بتواند قدرت و سرعت لازم را برای ارسال توپی به فاصله حدود 25- 20 متری اعمال کند. مورد سوم کمک می کند تا یک ضربه کات دار به توپ وارد کند و موجب بروز اثر مگنوس بر توپ شود؛ و مورد چهارم باعث می شود توپ به سمت دروازه پرواز کند و در صورتی که به درستی نواخته شود، به طور مستقیم وارد آن شو

د. به درستی که یکی از زیباترین و نادر ترین ضربه های ارسال از روی نقطه کرنر همین نوع است.
این رایج ترین حالتی است که در آن بیومکانیک به نتیجه یک مهارت تاثیر می گذارد. مربیان ورزشی بدین ترتیب از دانش بیومکانیک خود برای تعیین اینکه چه کارهایی می تواند برای بهبود اجرا کمک کند، بهره می برند.
2- اصلاح تکنیک ها
دومین حالت کلی که بیومکانیک در بهبود اجرا مشارکت می کند، زمانی رخ می دهد که محققان بیومکانیک تکنیک های جدید تر و موثر تر را توسعه می دهند. آنان با یافتن اصلاحات کوچک در نحوه اجرای آن ها تغییرات کوچکی را پیشنهاد می کنند که گاهی نتایج بزرگ و جالبی را به بار می آورد.
برای مثال فکر می کنید اگر فاصله یک ضربه آزاد مستقیم با دروازه 30 متر باشد، بازیکن با چه زاویه ای باید به توپ ضربه بزند که علی رغم پرش یک متری بازیکنان صف دفاع تیم مقابل، توپ از بالای سر آنان به شکلی موجی پرواز کرده و بالاخره دور از دسترس دروازه بان به طرزی باور نکردنی وارد دروازه شود. بازیکن چگونه باید سرعت و جهت وزش باد را محاسبه کند؟ یک بازیکن با تجربه بارها این موقعیت را در زمان تمرین بدست آورده اما چند بازیکن حرفه ای در سطح جهان هستند که می توانند در شرایط واقعی بازی این ضربه را به گل تبدیل کنند؟ مسلما محققان بیومکانیک با طراحی نرم افزارهای کامپیوتری و با فرض وجود و عدم وجود جریان باد موافق و مخالف و با سرعت های گوناگون باد، قادرند پیشنهادات مناسبی را به بازیکنان و مربیان در شرایط مختلف بازی بدهند. همچنین در فواصل مختلف فاصله توپ با دروازه شرایط به گونه ای تغییر می کند که زاویه حمله به توپ نیز متفاوت خواهد بود. در این خصوص آزمایش در تونل باد یکی از مهم ترین ابزار ها در دست محققان است.
در رشته های مختلف ورزشی همچون پرتاب نیزه، پرش ارتفاع، اسکی صحرا نوردی، شنا و ژیمناستیک نیز می توان مثال های متعددی را در همین خصوص ارایه کرد.
3- اصلاح وسایل ورزشی
به جز موارد فوق، بیومکانیک از چه راه های دیگری می تواند به بهبود اجرا کمک کند؟ نقش

بیومکانیک ورزشی در طرح های اصلاحی تجهیزات و وسایل رشته های مختلف ورزشی چیست؟
تقریبا در هر ورزشی، کفش و لباس جزو لوازم مورد استفاده ورزشکاران به حساب می آیند. همچنین لباس ها و لوازم پوشیدنی می توانند به طور مستقیم یا از طریق جلوگیری از بروز صدمه بر اجرا تاثیر بگذارند. در بسیاری از رشته های ورزشی افزون بر کفش و لباس، سایر عوامل مح

یطی نیز روی اجرای ورزشکاران موثر است.
چگونه شرکت های معروف تولید کننده وسایل ورزشی ادعا می کنند که کفش تولیدی انان در مسابقات فوتبال موجب بروز کم ترین آسیب دیدگی و خستگی در ورزشکاران می شود؟ و یا به دلیل انطباق کاملی که توپ تولیدی شرکت بخصوصی با استانداردهای قوانین فدراسیون جهانی فوتبال دارد به زیبا تر شدن هر چه بیشتر بازی کمک خواهد کرد؟ در مورد تولید وسایل سایر رشته های ورزشی نیز مانند گلف، تنیس و تنیس روی میز، دو و میدانی ، ژیمناستیک و دهها رشته ورزشی دیگر می توان مثال های متعددی از مشارکت محققان بیومکانیک ارایه کرد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :